هر رهگذري محرم اسرار نگردد
صحراي نمكزار چمنزار نگردد
هر جا كه رسيد مكن طرح رفاقت
هر كسي يار وفادار نگردد
دسته بندی : شـعـر عـاشـقـانـه
هر رهگذري محرم اسرار نگردد
صحراي نمكزار چمنزار نگردد
هر جا كه رسيد مكن طرح رفاقت
هر كسي يار وفادار نگردد
نفس بده که برایت نفس نفس بزنم
نفس به جز تو نخواهم برای کس بزنم
مرا اسیر خودت کردی دعایی کن
که آخرین نفسم را در این قفس برای تو بزنم
تقصیر من نیست
تقصیر تو نیست
تقصیر زمانه است که ما محکوم شدیم
جرم ما دوست داشتن است
جرم ما این بود که عاشق بودیم
...تو خود را به خاطر بی لیاقتی من فدا کردی
و من هیچ نفهمیدم و تنها عذر خواستم
تو بد شدی.تو مردی برای من
و من به خاطر زمانه تو را کشتم
زمانه مقصر بود
تقصیر من یا تو نیست
زمانه محکوم است
جرم زمانه است که پاکی ما را نمی بیند
و ما را محکوم می کند که دور از هم باشیم
و تو به خاطر زمانه دروغ می گویی
من لایق تو نیستم ولی تو خود را به خاطر من فدا کردی
و من شرمنده،شرمنده چشمان تو شدم
شرمنده نگاهت شدم
که چه زیبا سوختی و من هرگز نفهمیدم
حتی شعله هایش را حتی گرمایش را هم احساس نکردم
هرگز حتی دود این آتش را ندیدم
هرگز حتی خاکسترش را هم جایی ندیدم
تو عاشقانه سوختی
و من ندیدم
نخواستی به جرم عشق عتراف کنی
و محکوم شدی و سوختی
و من درماندم و دنیایی حسرت
حال من محکوم هستم
باید من محاکمه شوم
باید زین گل برگ که تنها یادگاری مانده از وجود توست
تو را خلق کنم
بگذار تو را بسازم و خود را فدا کنم
و تو را زنده کنم
می خواهم به تو برسم
می خواهم من بسوزم تا تو راحت شوی
دلت را بتکان،
غصه هایت که ریخت، تو هم همه را فراموش کن…….
دلت را بتکان،
اشتباهایت تالاپی می افتد زمین ، بذار همان جا بماند ،
فقط از لابه لای اشتباهایت یک تجربه را بیرون بکش …
قاب کن و بزن به دیوار دلت ……
دلت را محکم تر اگر بتکانی،تمام کینه هایت هم می ریزد….
و تمام آن غم های بزرگ…
و همه حسرت ها و آرزوهایت…..
محکم تر از قبل بتکان
تا این بار همه آن عشق های بچه گربه ای! هم بیفتد…..
حالا آرام تر، آرام تر بتکان تا خاطره هایت نیفتد……
تلخ یا شیرین چه تفاوت می کند؟!
خاطره ، خاطره ست باید باشد ... باید بماند…
کافی ست؟!!
نه هنوز دلت خاک دارد…یک تکان دیگر بس است..
تکاندی...؟؟!!
دلت را ببین! چقدر تمیز شد. دلت سبک شد!
حالا این دل جای * او* ست …
دعوتش کن ، این دل مال* او* ست
همه چیز ریخت از دلت همه چیز افتاد …و حالا…
حالا تو ماندی و یک دل
یک دل و یک قاب تجربه،
مشتی خاطره و یک * او*...
خانه تکانی دلت مبارک گلم ...
چشمای من دنبالته...
دلم هنوز تو فکرته...
می خوام بگم دوستت دارم...
هنوز حرفاتو یادمه...
می خوام بفهمی حالمو ...
خودت بیای سراغمو ...
دلم می خواد بهم بگی ...
سوال بی جوابمو ؟